جدول جو
جدول جو

معنی گواه خواستن - جستجوی لغت در جدول جو

گواه خواستن
شاهد خواستن
تصویری از گواه خواستن
تصویر گواه خواستن
فرهنگ فارسی عمید
گواه خواستن
(سَ اَ دَ کَ / کِ دَ)
استشهاد. شاهد طلبیدن. و رجوع به گواه خواهی شود
لغت نامه دهخدا
گواه خواستن
بشهادت طلبیدن شاهد خواستن استشهاد
تصویری از گواه خواستن
تصویر گواه خواستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گواهی خواستن
تصویر گواهی خواستن
از کسی شهادت خواستن، به شهادت طلبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ / کِ دَ)
استشهاد. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). شهادت خواستن. دلیل خواستن:
وز درخت اندر گواهی خواهد اوی
تو بدانگاه از درخت اندر بگوی.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تقاضای بوسه کردن. بوسه طلبیدن:
چو بوسه خواهم از شرم بوسه خواهی من
چو شکّر از نی از او خون برون دمد درحال.
سوزنی.
زاهدان را آشکارا می بده
شاهدان را بوسه پنهانی بخواه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ دَ / دِ شُ دَ)
اجازۀ عبور خواستن چنانکه سپاهیان بیگانه از ملکی. (یادداشت مؤلف). طالب طریق شدن گذر راه، اجازه خواستن:
پیش آن لب چون شکر راه سخن میخواستم
بوسه واری جا در آن کنج دهن میخواستم.
حافظ (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گواهی خواستن
تصویر گواهی خواستن
شهادت خواستن از کسی استشهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاه خواستن
تصویر نگاه خواستن
طلب حفاظت کردن استحفاظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام خواستن
تصویر وام خواستن
وام، قرض کردن: (تومرا رنگ و بوی وام مده گر ز تو رنگ و بوی خواهم وام) (فرخی عبد. . 229)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواستن
تصویر وا خواستن
باز خواست کردن باز خواست باز گرفتن: (داد تو وا خواهم از هر بی خبر داد که دهد جز خدای دادگر) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواهی خواستن
تصویر گواهی خواستن
((~. خا تَ))
شاهد خواستن
فرهنگ فارسی معین